شهید کریم زالی
- ۰ نظر
- ۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۰
1. رأس البیشه و فاو:
تنها راه دریایی عراق بود. ایران در عملیات والفجر 8 میخواست این منطقه را بگیرد. در این صورت در مثلثی قرار میگرفت که قاعدهاش کارخانهی نمک و دو ساقش اروند و دو خور عبدالله بود. اگر این منطقه را میگرفتند نیروهای دریائی عراق در محاصره ایران میافتادند.
2. خور عبدالله:
تسلط بر این منطقه از اهداف عملیات والفجر 8 بود. با بستن این خور را ورود عراق به خلیج فارس بسته میشد. در این عملیات با استفاده از آبخور و اروند رود در سراسر محور ساحلی و میانی، آب رها شد تا احتمال نفوذ دشمن کمتر شود.
3. پایگاه موشکی:
سکوهای پرتاب موشکهای زمین به دریای عراق در این منطقه بود. در شبه جزیرهی فاو، این پایگاه، تردد کشتیها به مقصد ایران را ناامن کرده بود. در عملیات والفجر 8 این پایگاه به تصرف نیروهای ایرانی درآمد.
4. کارخانه نمک:
یکی از محورهای استراتژیک عملیات والفجر 8، جادهی امالقصر و کارخانه نمک بود. نیمی از این کارخانه طی این عملیات به تصرف نیروهای ایرانی درآمد. در شب هشتم عملیات نیروهای ایرانی خودشان را به سهراهی کارخانه رساندند و چند خاکریز بلند ساختند و آرایش ضدزره گرفتند. تهاجم روس این سهراهی متمرکز شد ولی کاری از پیش نبرد.
5. جاده فاو - بصره
عصر روز بیستم بهمن ١٣۶۴، نخلستانهای حاشیهٔ اروند
غروب نزدیک میشود و تو گویی تقدیر زمین از همین حاشیهٔ اروندرود است که تعیین میگردد. و مگر بهراستی جز این است؟
بچهها آماده و مسلح، با کولهپشتی و پتو و جلیقههای نجات، در میان نخلستانهای حاشیهٔ اروند، آخرین ساعات روز را به سوی پایان خوش انتظار طی میکنند. اینها بچههای قرن پانزدهم هجری قمری هستند؛ هم آنان که کرهٔ زمین قرنهاست انتظار آنان را میکشد تا بر خاک بلادیدهٔ این سیاره قدم گذارند و عصر ظلمت و بیخبری را به پایان برسانند...
بسم ا... الرحمن الرحیم
خیزید ای رزم آوران گاه ستیز است
هنگام یاری کردن قدس عزیز است
«ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الکافرین.» پروردگارا به ما صبر عطا فرما و قدم های ما را استوار گردان و بر دشمنان پیروزمان گردان. الهى العفو، مولاى العفو، سیدى العفو، پروردگارا مرا عفو کن، گناهانم را بریز، مادرم را از من راضى گردان.
آغاز مى کنم وصیتنامه ام را با نام خدایى که مرا آفرید و چشم و گوش و دست و پا داد تا بتوانم در این جهان زندگى نمایم و حقایق جهان را درک نمایم. هرگاه امام فرمان دهد، بر علیه ظلم بپا خیزم و تا آنجا که از عهده مان برمى آید به اسلام خدمت کنم. پروردگارا ببخش گناهان مرا و بیامرز مرا و هنگام کشته شدن از شهداى واقعى خود به حساب بیاور.
پروردگارا هر چه تو مصلحت بدانی، همان است. پس اگر مصلحت بدانی که من کشته شوم از گناهانم درگذر. چرا که هیچ کس نمی تواند مانند تو مهربان و آمرزنده باشد.
«انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب» (سوره الزمر، آیه 10)
به راستی برای آنان که صبر می کنند، اجر و مزد بی حساب داده می شود. سلام مادرم، مادر مهربانم، سلام و درود بر تو اى مادر مهربانم که مرا با هزاران رنج و مشقت و سختى بزرگ کردى تا بتوانم به اسلام خدمت نمایم. مادر عزیزم مرا حلال کن. به خاطر آزار و اذیت هایى که به تو کردم. مادرم گریه کردن در سوگ من هیچ ثمره اى جز خوشحالى دشمنان نخواهد داشت و انشاء ا... که خداوند به تو صبر و پایدارى در مشکلات زندگى عطا فرماید. بالاخره همه مى میریم. پس چه بهتر که در راه خدا بمیریم. از شما می خواهم که پیام تمامی شهدا را به ملت ایران برسانید که سنگر مستحکم جبهه را خالی نگذارند و به جبهه ها هجوم کرده و هر موقع امام بزرگوارمان فرمان دادند به جبهه ها بروند. زیرا اکنون اسلام به شما احتیاج دارد. در نماز جمعه و جماعت ها شرکت کنید و به منافقین کوردل اجازه ندهید که بر علیه اسلام توطئه نمایند. این جنگ یک آزمایش بزرگ الهى است که بر مردم تکلیف شده که در آن شرکت کنند و خداوند مى خواهد ما را امتحان کند. براى جان امام دعا کنید که بدون راهنمایى و رهبرى او ما به چنین سعادتى نائل نمى گشتیم. چه سعادتى بالاتر از اینکه به اسلام خدمت کنیم و شهید بشویم. در دعا هایتان این جمله را از یاد نبرید که:
خدایا، خدایا تا انقلاب مهدى(عج) خمینى را نگهدار.
کریم زالى
شهید کریم زالی در سال 1347 در شهر خوی در یک خانواده مذهبی ولادت یافت.
پدر و مادری که متدین و خدا دوست بودند به پرورش او همت گماشتند. از کودکی با مسایل شرعی آشنا شد. نماز خوانده و روزه می گرفت و مسایل اسلامی را رعایت می کرد.
در بین همسالان خود فردی مؤمن به شمار می رفت. در دوران تحصیلات ابتدایی دانش آموز ممتاز بود. در سن 13 سالگی پدر خود را از دست داد و از سایه محبت او محروم گشت. مادر فداکارش سرپرستی او را به عهده گرفت و با بزرگواری او را بزرگ کرد.
پس از جنگ تحمیلی با وجود سن کم در جبهه ها حاضر شد و خیلی خوب توانست از عهده آموزشهای رزمی برآید. تا جایی که بسیجی نمونه شناخته شد. حدود 2 سال در جبهه های جنوب بود. سرانجام در عملیات والفجر 8 در اروند رود به ملاقات جانان شتافت و به حله شهادت آراسته شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
شهید رحیم زالی در سال 1345 در شهر خوی در یک خانواده مذهبی ولادت یافت. پدر و مادری که متدین و خدا دوست بودند به پرورش او همت گماشتند. دوره ابتدایی را در مدرسه هدایت گذراند و بعد از طی دوره راهنمائی با علاقه ای که به صنعت داشت به هنرستان رفت. او از شاگردان ممتاز هنرستان محسوب می شد. دانش آموزی خلاق و مبتکر و ساعی و مورد توجه دبیرانش بود.
شهید به استکبار جانی کینه و خشمی بی پایان داشت و در سینه پاکش چشمه جوشان با آب زلال ایمان جاری بود. فعالیتش را از پایگاه تازه محله شروع کرد. رفتار و کردار او الگوئی برای دیگران بود. راضی به اذیت و آزار هیچ کس نبود. در رابطه با جبهه و جنگ خود را ملزم به اطاعت از فرامین امام امت (ره) می دانست.
پس از گذراندن آموزش های لازم عازم جبهه های حق علیه باطل شد. در کلیه عملیات های سختی که به او واگذار می شد جان نثارانه شرکت می کرد.
در سال دوم هنرستان روح بیقرار و خداجویش او را به جبهه های حق عله باطل کشاند و مدت دو یا سه سال متناوب در جبهه ها شرکت کرد و از آشیان اسلام به حراست پرداخت و ارزش های خدایی را با تلاش خویش پاس داشت. یک بار مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت (از ناحیه دو پا) به محض اینکه بهبودی حاصل کرد عازم جبهه شد تا به یارانش بپیوندد.
در جایگاه شهادت برادر کوچکش کریم در اروندرود پیمان خونین بست که تا جان دارد گلزار عفت را از گردنکشان بعثی پاک گرداند. پیمان بسته بود که روزه لب و تشنه جان دهد چنان مولایش حسین بن علی(ع) بار دیگر در عملیات والفجر 8 عارفانه بر وصیت برادر جامه عمل پوشاند و از پای ننشست. جنگید و شجاعانه و عاشقانه و در اطراف دریاچه نمک در منطقه فاو به حضور معبود خویش مشرف شد و جام شهادت را از دست حوریان بهشتی گرفت و سر کشید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.