سرباز وطن

۵ مطلب با موضوع «شهید رحیم زالی» ثبت شده است

دوم نظری ـ رشته تجربی

| جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۰۳ ب.ظ | ۰ نظر

مجلس بزرگداشت 1365/12/20

| جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۵۸ ب.ظ | ۰ نظر

شهید رحیم زالی

| يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۹ ب.ظ | ۰ نظر
نفر اول از سمت چپ : شهید رحیم زالی

وصیت نامه شهید رحیم زالی

| جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر
‏بسم ا... الرحمان الرحیم
«و الذین قتلوا فى سبیل ا... فلن یضل اعمالهم»
(سوره مبارکه محمد(ص) - قسمتی از آیه 4)
بار الها نمى خواهم که در بستر بمیـرم
یاریم کن در دل سنگر بمـیرم
دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت
پیکرم گردد به مانند گل پرپر بمیرم
أشهد أن لا اله الا ا... و أشهد أن محمداً رسول ا... و أشهد أن علیا ولی ا... . شهادت می دهم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و نه تن از ذریه حسین(ع) از معصومین امام و ولى امر مسلمین هستند.
خدایا وصیتم را شروع می کنم در حالی که احساس می کنم قلبم از کثرت گناهانم پرقساوت شده است. خدایا ترسم از آن است که خونم نتواند گناهانم را پاک گرداند و من ناپاک به پیشگاهت برسم. خدایا اکنون که مقرر فرمودى مرا به سوى خود بخوانى یا رب مرا از شرمندگى گناه بیرون آور چرا که اگر تو از گناهانم درگذرى من باز هم در پیشگاهت سرافکنده و شرمنده خواهم بود. یا رب به ملت ایران در برابر مسائل صبر و در عبادات اخلاص و در مورد جنگ بینائى بیشتر عنایت فرما. خدایا اینک من از بین این مردم می روم. شاید خون من بیدارگر قلب هاى خوابیده باشد و کسانى از بهر خونخواهى حسین(ع) سلاح هاى خونین شهدا را به دست گیرند و با تمام هستى در راه خدا جهاد کنند. ای مردم، نعمت الهی را دریابید و بدانید که جنگ یک موهبتى است آسمانى از طرف خدا. کسانی که لیاقت داشته باشند در این جنگ شرکت خواهند کرد، چرا که امروز روز آزمایش لیاقت هاست. مردم قدر این نعمت را بدانید قبل از آنکه از دستتان برود. در آن هنگام هیچ پشیمانی سودی نخواهد داشت. امروز این انقلاب، این امام، این جنگ برای شما نعمتی است عظمی.
خداوند و تمامی شهیدان نظاره گر شمایند که ببینند از این نعمت ها چگونه مواظبت خواهید کرد. کسانی که با انقلاب و با امام مخالفند راضی نیستم در تشییع جنازه و در مزارم حاضر شوند و این کسان در روز قیامت جوابی در مقابل این خون ها نخواهند داشت. اى کسانى که شب و روزتان با دنیاست و دمى با آخرت و معنویات نیستید. بدانید قیامت حق است و حساب و کتابى در کار است. اینک کلامی با حسین(ع): حسین جان، اگر جان می طلبی در کف ماست. حسین جان، نداى مظلومانه (هل من ناصر ینصرنى ات) را شنیدم و لبیک گفتم. تو خود از تنهائی و مظلومیت ما نپنداری. هرگز دل از تو نبریده ایم و نخواهیم برید.
آن قدر غمت به جان پذیرم حسین
تا قبر تو را به بر بگیرم حسین
خدایا من خود این راه را انتخاب می کنم و دوست دارم اینچنین بمیرم و تو شاهد بر سوختنم باشى تا این عشق به آیندگان بماند.
(السلام على الحسین و على الارواح التى حلت بفنائک علیک منى ...)
خدایا تو را به حسین(ع) ما را بیامرز. خدایا روسیاهم، قلب پرقساوت، دلم پر درد و اندوهم افزون از حد، دردم بی درمان، یا رب بی حسین می روم دوا نخواهد شد. یا رب تو دست ما را به حرم پاکش برسان، آماده ام. خدایا، معصیت هایم زیاد است. دوست دارم در آخرین لحظات زندگی ام اگر صلاح بدانی یک چیز را برای من اجابت کنی. اینک که مسلسل های دشمن قلبم را پاره م یکند یا رب اگر مقرر کرده ای که من از میان بروم دوست دارم مفقود شوم. دوست دارم جسدم هرگز پیدا نشود. دوست دارم آتش دشمن جسدم را سوزانده تا مادامی که جسدم پودر نشده نمیرم. دوست دارم باد صبا خاکستر جسمم را به کربلا ببرد تا جسم سوخته ام زیارت عاشورا بخواند. دوست دارم حسین(ع) در آخرین لحظات زندگیم بر بالینم حاضر شود و من پروانه باشم و سوختن پروانه را نظاره کند. سلام بر تو ای خسته در پای دوران، سلام بر تو ای دردمند، سلام بر تو ای داغدار، سلام بر تو ای مادر مهربانم، سلام مرااز این راه دور، از این محل ریخته شدن خون های شهیدان بپذیر.
مادرجان:
گمان مبر که من آرام و رام می میرم
من آتشم که عدو رابه کام می گیرم
مادر جان، بر جوان مردنم گریه مکن که من بر خود لازم دیدم که امر امامم را اطاعت کنم و حسین غریب آن مهمان مظلوم را لبیک گویم و به کام خود رسیدم و از قید علایق رستم. مادر جان، دومین قربانیت در پیشگاه خدا قبول باشد. می دانم که داغ دو جوان بر تو سخت است اما مادر چه باید کرد. چطور می توانستم پیکر خونین برادرم را نظاره و ساکت و آرام باشم و گوشه ای بنشینم. خداوند به تو در مقابل مصائب و مشکلات صبر و توانایى عنایت کند. مادر جان، آرزو دارم در نمازهایت ما را دعا کنی و سواد بیاموزی که این حرف های مرا که خونم امضایش می کند خودت بخوانی. شاید وقتی این حرف ها را می خوانید و یا می شنوید من در زیر خاک باشم و یا جسمم پر از خون در بیابان افتاده و یا خاکستر شوم. مادرم اگر کربلا را رزمندگان گرفتند و من در میان شماها نبودم، شما عکسم را به همراه عکس برادر شهیدم کریم به حرم حسین(ع) ببر و سلام مرا بر حسین(ع) برسان. بگو حسین(ع) جان، آنها را دریاب که در ره تو از جان گذشتند. مادر قول می دهم که در آخرین لحظات زندگیم، آن لحظه که در آتش عشق حسین(ع) می سوزم و در زیر مسلسل ها و خمپاره های دشمن بدنم تکه تکه می شود تو را دعا کنم و پدرم را دعا کنم. خدایا تو را به محمد(ص) و علی(ع) و حسین(ع) مارا هنگام به خون غلتیدنمان پاک از این دنیا ببر. و در آن لحظات خود شاهد حال ما باش و ما را یک لحظه به حال خودمان وامگذار و مرا با پردردترین و پررنج ترین  سخت ترین حالت از این دنیا ببر.
سلام بر تو اى حسین(ع)، از ره دور و از پشت خاکریزهاى دشمن سلامم را بپذیر. حسین جان در لحظه جان دادن تنها خواهم بود. اگر تو بر بالینم نیایى ما را یک لحظه آرام نیست، چون عشق دیدار تو ما را به این وادى کشانده. حسین(ع) جان از خدا سلامتی امامم را بخواه و پیروزی برای رزمندگان عطا فرما. سلام مرا بر پیامبر اکرم(ص) و تمام شهدا برسان.
از تمام اهل خانواده و از برادرم خلیل و رسول و اذیت هایی که بریشان کرده ام عذر می خواهم و حلیت می طلبم. خواهرانم مانند زینب(س) دنباله رو راه شهدا باشید. از خاله هایم، عمه هایم، عمویم، دائی هایم طلب حلیت می کنم و در همه حال نظاره گر‎ ‏اعمال شما هستم تا ببینم که چطور از خونمان حراست می کنید.
رحیم زالی

  • ۰ نظر
  • ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۴

فرازی از زندگینامه شهید رحیم زالی

| جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۵۳ ب.ظ | ۰ نظر

شهید رحیم زالی در سال 1345 در شهر خوی در یک خانواده مذهبی ولادت یافت. پدر و مادری که متدین و خدا دوست بودند به پرورش او همت گماشتند. دوره ابتدایی را در مدرسه هدایت گذراند و بعد از طی دوره راهنمائی با علاقه ای که به صنعت داشت به هنرستان رفت. او از شاگردان ممتاز هنرستان محسوب می شد. دانش آموزی خلاق و مبتکر و ساعی و مورد توجه دبیرانش بود.
شهید به استکبار جانی کینه و خشمی بی پایان داشت و در سینه پاکش چشمه جوشان با آب زلال ایمان جاری بود. فعالیتش را از پایگاه تازه محله شروع کرد. رفتار و کردار او الگوئی برای دیگران بود. راضی به اذیت و آزار هیچ کس نبود. در رابطه با جبهه و جنگ خود را ملزم به اطاعت از فرامین امام امت (ره) می دانست.
پس از گذراندن آموزش های لازم عازم جبهه های حق علیه باطل شد. در کلیه عملیات های سختی که به او واگذار می شد جان نثارانه شرکت می کرد.
در سال دوم هنرستان روح بیقرار و خداجویش او را به جبهه های حق عله باطل کشاند و مدت دو یا سه سال متناوب در جبهه ها شرکت کرد و از‌ آشیان اسلام به حراست پرداخت و ارزش های خدایی را با تلاش خویش پاس داشت. یک بار مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت (از ناحیه دو پا) به محض اینکه بهبودی حاصل کرد عازم جبهه شد تا به یارانش بپیوندد.
در جایگاه شهادت برادر کوچکش کریم در اروندرود پیمان خونین بست که تا جان دارد گلزار عفت را از گردنکشان بعثی پاک گرداند. پیمان بسته بود که روزه لب و تشنه جان دهد چنان مولایش حسین بن علی(ع) بار دیگر در عملیات والفجر 8 عارفانه بر وصیت برادر جامه عمل پوشاند و از پای ننشست. جنگید و شجاعانه و عاشقانه و در اطراف دریاچه نمک در منطقه فاو به حضور معبود خویش مشرف شد و جام شهادت را از دست حوریان بهشتی گرفت و سر کشید.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۵۳