سرباز وطن

وصیت نامه شهید رحیم زالی

| جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۴ ب.ظ | ۰ نظر
‏بسم ا... الرحمان الرحیم
«و الذین قتلوا فى سبیل ا... فلن یضل اعمالهم»
(سوره مبارکه محمد(ص) - قسمتی از آیه 4)
بار الها نمى خواهم که در بستر بمیـرم
یاریم کن در دل سنگر بمـیرم
دوست دارم تشنه لب باشم به هنگام شهادت
پیکرم گردد به مانند گل پرپر بمیرم
أشهد أن لا اله الا ا... و أشهد أن محمداً رسول ا... و أشهد أن علیا ولی ا... . شهادت می دهم که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و نه تن از ذریه حسین(ع) از معصومین امام و ولى امر مسلمین هستند.
خدایا وصیتم را شروع می کنم در حالی که احساس می کنم قلبم از کثرت گناهانم پرقساوت شده است. خدایا ترسم از آن است که خونم نتواند گناهانم را پاک گرداند و من ناپاک به پیشگاهت برسم. خدایا اکنون که مقرر فرمودى مرا به سوى خود بخوانى یا رب مرا از شرمندگى گناه بیرون آور چرا که اگر تو از گناهانم درگذرى من باز هم در پیشگاهت سرافکنده و شرمنده خواهم بود. یا رب به ملت ایران در برابر مسائل صبر و در عبادات اخلاص و در مورد جنگ بینائى بیشتر عنایت فرما. خدایا اینک من از بین این مردم می روم. شاید خون من بیدارگر قلب هاى خوابیده باشد و کسانى از بهر خونخواهى حسین(ع) سلاح هاى خونین شهدا را به دست گیرند و با تمام هستى در راه خدا جهاد کنند. ای مردم، نعمت الهی را دریابید و بدانید که جنگ یک موهبتى است آسمانى از طرف خدا. کسانی که لیاقت داشته باشند در این جنگ شرکت خواهند کرد، چرا که امروز روز آزمایش لیاقت هاست. مردم قدر این نعمت را بدانید قبل از آنکه از دستتان برود. در آن هنگام هیچ پشیمانی سودی نخواهد داشت. امروز این انقلاب، این امام، این جنگ برای شما نعمتی است عظمی.
خداوند و تمامی شهیدان نظاره گر شمایند که ببینند از این نعمت ها چگونه مواظبت خواهید کرد. کسانی که با انقلاب و با امام مخالفند راضی نیستم در تشییع جنازه و در مزارم حاضر شوند و این کسان در روز قیامت جوابی در مقابل این خون ها نخواهند داشت. اى کسانى که شب و روزتان با دنیاست و دمى با آخرت و معنویات نیستید. بدانید قیامت حق است و حساب و کتابى در کار است. اینک کلامی با حسین(ع): حسین جان، اگر جان می طلبی در کف ماست. حسین جان، نداى مظلومانه (هل من ناصر ینصرنى ات) را شنیدم و لبیک گفتم. تو خود از تنهائی و مظلومیت ما نپنداری. هرگز دل از تو نبریده ایم و نخواهیم برید.
آن قدر غمت به جان پذیرم حسین
تا قبر تو را به بر بگیرم حسین
خدایا من خود این راه را انتخاب می کنم و دوست دارم اینچنین بمیرم و تو شاهد بر سوختنم باشى تا این عشق به آیندگان بماند.
(السلام على الحسین و على الارواح التى حلت بفنائک علیک منى ...)
خدایا تو را به حسین(ع) ما را بیامرز. خدایا روسیاهم، قلب پرقساوت، دلم پر درد و اندوهم افزون از حد، دردم بی درمان، یا رب بی حسین می روم دوا نخواهد شد. یا رب تو دست ما را به حرم پاکش برسان، آماده ام. خدایا، معصیت هایم زیاد است. دوست دارم در آخرین لحظات زندگی ام اگر صلاح بدانی یک چیز را برای من اجابت کنی. اینک که مسلسل های دشمن قلبم را پاره م یکند یا رب اگر مقرر کرده ای که من از میان بروم دوست دارم مفقود شوم. دوست دارم جسدم هرگز پیدا نشود. دوست دارم آتش دشمن جسدم را سوزانده تا مادامی که جسدم پودر نشده نمیرم. دوست دارم باد صبا خاکستر جسمم را به کربلا ببرد تا جسم سوخته ام زیارت عاشورا بخواند. دوست دارم حسین(ع) در آخرین لحظات زندگیم بر بالینم حاضر شود و من پروانه باشم و سوختن پروانه را نظاره کند. سلام بر تو ای خسته در پای دوران، سلام بر تو ای دردمند، سلام بر تو ای داغدار، سلام بر تو ای مادر مهربانم، سلام مرااز این راه دور، از این محل ریخته شدن خون های شهیدان بپذیر.
مادرجان:
گمان مبر که من آرام و رام می میرم
من آتشم که عدو رابه کام می گیرم
مادر جان، بر جوان مردنم گریه مکن که من بر خود لازم دیدم که امر امامم را اطاعت کنم و حسین غریب آن مهمان مظلوم را لبیک گویم و به کام خود رسیدم و از قید علایق رستم. مادر جان، دومین قربانیت در پیشگاه خدا قبول باشد. می دانم که داغ دو جوان بر تو سخت است اما مادر چه باید کرد. چطور می توانستم پیکر خونین برادرم را نظاره و ساکت و آرام باشم و گوشه ای بنشینم. خداوند به تو در مقابل مصائب و مشکلات صبر و توانایى عنایت کند. مادر جان، آرزو دارم در نمازهایت ما را دعا کنی و سواد بیاموزی که این حرف های مرا که خونم امضایش می کند خودت بخوانی. شاید وقتی این حرف ها را می خوانید و یا می شنوید من در زیر خاک باشم و یا جسمم پر از خون در بیابان افتاده و یا خاکستر شوم. مادرم اگر کربلا را رزمندگان گرفتند و من در میان شماها نبودم، شما عکسم را به همراه عکس برادر شهیدم کریم به حرم حسین(ع) ببر و سلام مرا بر حسین(ع) برسان. بگو حسین(ع) جان، آنها را دریاب که در ره تو از جان گذشتند. مادر قول می دهم که در آخرین لحظات زندگیم، آن لحظه که در آتش عشق حسین(ع) می سوزم و در زیر مسلسل ها و خمپاره های دشمن بدنم تکه تکه می شود تو را دعا کنم و پدرم را دعا کنم. خدایا تو را به محمد(ص) و علی(ع) و حسین(ع) مارا هنگام به خون غلتیدنمان پاک از این دنیا ببر. و در آن لحظات خود شاهد حال ما باش و ما را یک لحظه به حال خودمان وامگذار و مرا با پردردترین و پررنج ترین  سخت ترین حالت از این دنیا ببر.
سلام بر تو اى حسین(ع)، از ره دور و از پشت خاکریزهاى دشمن سلامم را بپذیر. حسین جان در لحظه جان دادن تنها خواهم بود. اگر تو بر بالینم نیایى ما را یک لحظه آرام نیست، چون عشق دیدار تو ما را به این وادى کشانده. حسین(ع) جان از خدا سلامتی امامم را بخواه و پیروزی برای رزمندگان عطا فرما. سلام مرا بر پیامبر اکرم(ص) و تمام شهدا برسان.
از تمام اهل خانواده و از برادرم خلیل و رسول و اذیت هایی که بریشان کرده ام عذر می خواهم و حلیت می طلبم. خواهرانم مانند زینب(س) دنباله رو راه شهدا باشید. از خاله هایم، عمه هایم، عمویم، دائی هایم طلب حلیت می کنم و در همه حال نظاره گر‎ ‏اعمال شما هستم تا ببینم که چطور از خونمان حراست می کنید.
رحیم زالی

  • ۹۳/۰۲/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی